آریا..میوه عشق من و سعید

بالاخره پسرمون گفت ((ماما )) هورااا

آریا خیلی وقته تلاش میکنه حرف بزنه و وقتی هم باهاش تمرین میکنیم خیلی با دقت نگاه میکنه تا یاد بگیره. تا اینکه خیلی غیر منتظره روز سه شنبه  صبح در تاریخ 31 تیر وقتی تو رختخوابش بود یهو گفت ماما و منو بابا سعیدش  هم ذوووووووق زده به هم نگاه کردیم و گفتیم دیدییییی گفت ماما.   پسرم انقدر عادلانه رفتار میکنه که دل باباش رو نشکست و یه روز بعد از گفتن کلمه بابا یعنی در روز 1 مرداد ،درست وقتی شش ماه شد، کلمه بابا رو هم برای اولین بار به زبون اورد. اینبار تو بغل مامان بزرگش بود . که  مامان جونش بهش میگفت بگو بابا سعید ، آریا هم خیلی واضح گفت بابا . چند بار هم تکرار کرد.   من و باباش هم که دیگه نگوووو. خوشحال و ...
2 مرداد 1393

آریا پاسپورت دار میشود

آریا دیروز شش ماهه شد.و رفتیم عکاسی ازش عکس انداختیم که براش گذرنامه بگیریم. این هم عکس خوشگلش.   امروز که دوم مرداد 93 هست، صبح من و مامان آریا رو بردیم دفتر پلیس+10 تا براش گذرنامه بگیریم. پسرمون کلی خوش اخلاق بود و مردم باهاش بازی میکردن و به طور عجیبی باهاشون غریبی نمیکرد و روی خوش نشون میداد. افسر اونجا که  یه آقای جوانی بود دیگه عاشقش شده بود و عکس آریا رو گرفته بود دستش  و بهش ذوق میکرد و به همکارش نشون میداد و میگفت ، بالاخره نامزد دخترم رو پیدا کردم. جالب بود که وقتی افسره داشت با من حرف میزد آریا تو صورتش خیره شده بود و با دقت گوش میکرد. افسره هم کلی خوشش اومد و باهاش بازی میکرد.آریا هم براش میخندید. ...
1 مرداد 1393

آریا رژیم میگره

پسرمون رو تو 5 ماه و 20 روزگیش بردیم برای چکاپ پیش دکتر ترکمن.   همه چیزش نرمال بود فقط یه کوچولو تپلی شده،  وزنش 10  و قدش 70 دکتر گفت تو غذاش کره و روغن نریزم. و سرلاک هم بهش ندم. البته سرلاک اصلا نخورده هنوز.   این عکس برای اول تیر ماه است.     اریا جونم تو 5 ماه و 17 روزگیش تونست خودش کامل  غلت بزنه. و دمر بشه. فداش بشم الهی. اینا هم برای 22 تیر ماهه.5 روز بعد از توانایی غلتیدن. ...
28 تير 1393

روروک و شروع حرکت

سال اول زندگی این ورورجکها پر از جذابیت و تازگیه. هر روز یه کار جدید یاد میگیرند و هم خودشون ذوق میکنند و هم ما رو به وجد میارند. قبلا هرکی برام از بچه اش حرف میزد و از کارهاش ذوق میکرد واقعا درکش نمیکردlم، اما الان تازه میفهمم که تا تجربه نکنی متوجه نمیشی. پدر و مادر حتی با کوچکترین حرکت بچه شون که شاید برای دیگران بی معنی باشه انچنان شادمان میشن که با هیچ لذتی قابل  قیاس نیست.   خب دیگه بریم سراغ عکس ها:   آریای گلم اولین بار در تاریخ 17 خرداد 93 وقتی 4 ماه و 17 روش بود نشست تو روروک. این روزنامه خوانی هم مربوط به 17 خرداد میشه: اینجا هم  اولین باره که عشقم رو تو صندلی غذا نشوندم. در ...
24 خرداد 1393