آریا..میوه عشق من و سعید

یک تصمیم عجولانه

1392/11/7 18:22
نویسنده : سمیرا قربانی
524 بازدید
اشتراک گذاری

امروز  پنجم بهمن ماهه و آریای من 4 روزشه

با کلی پرسش و جستجو دکتر ترکمن را براش انتخاب کردیم .

باید برای اولین ویزیت ساعت 6 بعد از ظهر میرفتیم . آریا به همراه مامان و باباش و مامان بزرگش راهی شد.

دکتر  خیلی خوش برخورد و به نظر ماهر میومد. تا معاینه اش کرد گفت کاملا سالمه، زردی نداره، شیر خوب خورده و اماده است برا ختنه. فکر کردم شوخی میکنه اما خیلی هم جدی بود. گفتم دکتر وزنش هنوز خیلی کمه، نافش نیافتاده ؛ یهو با قیچی رفت سر نافش و اونو از محل گیره جدا کر د و حدود 1_2 سانتش مونده، گیره هاشم یادگاری نگه میدارم.

خلاصه زنگ زدم به بابا و نظرشو پرسیدم و اونم گفت هرچی دکتر صلاح میدونه. دکتر کرم بیحسی رو زد و 45 دقیقه بعد کارو شروع کرد. هرکار کردم نذاشت تو اتاق بمونم و مامان دستای اریا رو گرفت و سعید هم فیلم گرفت و منم پشت در موندم. 5 دقیقه بعد جیغ شازده کوچولوی من رفت هوا و ازین ور من درحالیکه داشتم حمد و ولعصر میخوندم ؛ اشک میریختم.

کلا 10 دقیقه طول کشید بعد آوردنش بیرون و مریضها نشسته بودند و دکتر گفت دست بزنید برا آریا خان که دوماد شده. بچم انقدر گریه کرده بود که دیگه نای ناله نداشت. بردمش تو اتاق شیرش دادم. با اشک و استرس. ٱروم بود اما یهو وسط شیر خوردن ناله میکرد و جیغ میکشید و دل منو ریش میکرد.

کل عذابش کمتر از بیست دقیقه بود اما برا من زمانی بس طولانی. بعد شیر خوابید و دکتر دستورات دارویی را داد و آوردمیش خونه، بابا و سینا هم اومدن خونه و تا آخر شب پیشمون بودند. میخاستن برن که گلپسری بیدار شد کلی لوس بازی درٱورد برا بابا اینا و مجبورشون کرد یکساعت بشینند بالا سرش باهاش بازی کنند و بعد برند. از خودش ادا اطفار در میاورد، لبخند ملیح میزد و ... .

بعد از رفتن بابا اینا دیگه خوابیدیم و آریا هم تا صبح راحت بود و گریه نکرد.

اینطوری بود که خیلی غیر منتظره ما از این دغدغه بزرگ بیرون اومدیم.

 

خدا جووونم  شکرت

 

اینم عکسهایی از آریا قبل از رفتن به دکتر

ry

ry

ry

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)