واکسن یکسالگی
امروز 2 بهمن 93 است.
صبح پنج شنبه مامان سمیرا و عمه اعظم اریا رو بردن خانه بهداشت برا واکسن یکسالگی.
دیر شده بود اما خلوت بود و خودش یه حسن بود که اصلا معطل نشدیم. شما با روی باز و اخلاق خوش وارد مطب شدی و روی تخت نشستی و شروع به شیطونی کردی. مامان سمیرا هم نگران بود که الان میخای درد بکشی و گریه راه بندازی، تو همین تفکرات سیر میکرد که واکسن اماده شد و شما تو بغل من نشستی و دستت رو من گرفتم و تزریق در عرض کمتر از 5 ثانیه تو بازوی خوشگل و تپل مپلت انجام شد. و در کمال ناباوری نه تنها گریه نکردی بلکه میخاستی سرنگ رو هم بگیری دستت. این جا هم لحظاتی پس از واکسن در مطب:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی