آغاز تابستان و تفریحاتش
عشق من پسرم بالاخره امتحانای مامان تموم شد و تابستون اومد . هرچند که تا 20 تیر من امتحانام طول کشیداما ازین به بعد میخواهیم حسابی خوش بگذرونیم. بهتره به جای پرحرفی عکس بذارم.
یه روز خوب رو با دوستای مامان گذروندیم ک شما با دخترای خوشگلش بازی میکردی.
نازنین زهرای گل دقیق از شما 6 ماه کوچکتره و حدود روز تولدش خونه ما بودن:
یه روز هم با مامان جون رفتیم پاساژ تیراژه ک شما طبق معمول شروع کردی به غر زدن که از پاساژ بریم بیرون ولی تا چشمت افتاد به وسایل بازی در سرزمین عجایب نظرت عوض شد و گفتی منو ببر شهربازی. خلاصه من و شما رفتیم سرزمین عجایب و حسابی خوش گذروندیم تا مامان جون هم با خیال راحت به خریدش برسه:
حالا یه ذره هم از بازی های توی خونه:
اینجا داریم با چای خشک بازی میکنیم چون برای ذهن شما مفیده و در ضمن از وسواس هم پیشگیری میکنه:
اینجا رو ببین با چادر نماز میخونی:
بازی با برس و شونه:
یک روز هم رفتیم خونه میترا جون مهمونی که چون شما شیطنتت خیلی داشت از سقف مجاز بالاتر میرفت مجبور شدیم خیلی زود برگردیم خونه.
( همه عکس ها مربوط به تیر ماه هست ، به جز 2 تای اخر که مرداد ماهه )
البته این خرابکاری با نمک هم مربوط به مرداد ماهه: