آریا..میوه عشق من و سعید

خیلی این روزا قشنگه. مرسی خدا جوووون

پسر طلای من، این روزها خیلی ماشالا شیطون و پرانرژی تر شدی. دائما درحال جنب و جوش و کنجکاوی و  کشف دنیای پیرامونت هستی. من هم خدا رو بینهایت شاکرم که همچنین گلی رو به من هدیه داده. بخاطر حضورت ، به خاطر  سلامتیت بخاطر همه چیز از خدا ممنونم.گاهی دلم میخواد زمان متوقف بشه و لذت این روزها ماندگار بشه،گاهی با خودم فکر میکنم چجوری حداکثر استفاده رو از این روزها ببرم،گاهی میگم نکنه ناخواسته برات کم بذارم و گاهی...    فقط از ته قلبم از خدا میخوام لذت و خوشی این روزها رو نصیب هر زنی بکنه تا به یقبن برسه عشق مادری وصف ناشدنیست.  تمام سختی هاش و زحمات و شب بیداری هاش و ... با یه لبخند معصومانه این میوه های بهشتی به آسونی...
24 آبان 1393

آریا در اولین محرم زندگیش

آریای من شما سال گذشته ، محرم، تو دل مامان بودی و پدر عزیزم نذر کرد ، سال بعد برای سلامتی شما یه گوسفند قربونی کنه. و امسال در اولین روز محرم نذرشون رو ادا کردن. انشالا   که امام حسین (ع) حافظ همه بچه ها و من جمله آریای من باشن. آااااامین     اینجا حاضر شدی بریم هیئت . اول محرم   اینجا هم سر دیگ نذری هستی.    و اینکه سقا هم شدی:      9 ابان 93 ...
24 آبان 1393

نه ماه تو دل مامان-9 ماه وجود خارجی

پسر گلم ، عشقم، عمرم ، عزیزم 9ماه از به دنیا اومدنت گذشت. دقیقا به همون مقدار که من انتظار دیدنت گل رویت رو کشیدم. شما دیگه وارد ماه دهم زندگیت شدی. این هم عکس شما در اول ابان. پایان نه ماهگیت   و اما گلکم چند روزه داری تلاش میکنی که کمک بگیری و بایستی. تا اینکه بالاخره تونستی خودت به تنهایی این کار رو انجام بدی.  خوش شانسی اینکه دوربین آماده بود و ما تونستیم اون لحظه شیرین رو ثبت واقعی کنیم. 2 ابان 93-لواسان-اولین ایستادن بدون کمک .     راستی پسرم قبلا هنوز نمیتونستی از حالت چهار دست و پا به حالت نشسته دربیای. اما این کار رو هم 4 ابان در  9 ماه و 4 روزگی یاد گرفتی. کلمه دَدَ و...
3 آبان 1393

مهر ماه نهمین ماه زندگی عشق مامان بابا

پسر گلم شما تو این ماه کلی کار جدید یاد گرفتی و  همچون گذشته ما رو شاد کردی .   چهار دست و پا: ابتدای ماه نهم ، هفته اولش شما دیگه کاملا چهار دست و پا رفتن رو یاد گرفتی و دیگه آریا بدو مامان بدو.   بای بای: وقتی کسی داره از خونه میره بیرون باهاش بای بای میکنی.اما دو نکته جالب داره این حرکت بای بای، اول اینکه بجای اونکه دستت رو چپ و راست تکون بدی ، بالا پایین تکون میدی.دوم اینکه خودمون رو بکشیم بگیم آریا بای بای محاله بای بای کنی اما وقتی جلو در ورودی میبرمیت و میگیم بای بای برامون دست تکون میدی. من مرده این رفتارت هستم که بجاست کارت. درسته میوه میخوری: عشق من ، وقتی میوه رنده شده بهت میدم چندان لذت نمیب...
3 آبان 1393

شهربازی

 پسر گلم راستش ما قبلا دیده بودیم که طبقه فوقانی پاساژ دنیای نور شهربازیه، ولی تا حالا توش نرفته بودیم. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتیم ببریمت اونجا ببینیم چه خبره. با بابایی سه تایی رفتیم، هرچند که چندان به درد سن تو نمیخورد  و بیشتر گیم نت بود تا شهربازی و کلا جالب نبود ، به هر حال یه تجربه ای مقدماتی از شهربازی بود و یه چندتایی هم عکس انداختیم. 6 مهر 93   ...
12 مهر 1393

آخرین ماه تابستان و خاطراتش

درسته که امسال تابستان جور نشد که مسافرت بریم، اما بودن آریا یه سرگرمی و دلگرمی بی نظیره برامون. عکسهایی از ماه نهم زندگی شاهزاده کوچولوی ما:     اینجا آماده شده بره عیادت آقا کیانوش پسر عمه مامان سمیرا(19 شهریور 93) قبلش داشت تمرین سینه خیز به جلو میکرد.     اینجا هم 21 شهریور ماه ، تولد مامان جونشه:     29  شهریور ماه رو هم دسته جمعی در باغ دماوند سپری کردیم. که خیلی هم خوش گذشت و آریا هم کلی حال کرد.      راستی ما فهمیدیم که آریای عزیز ما علاقه خاصی به سگ داره.وقتی سگه پارس میکرد پسملی ما  قهقهه میزد و ...
12 مهر 1393

حضور آریا در سالگرد ازدواجمون

امسال پنجمین سالگرد ازدواجمون بود. ولی طعمش جدید و متفاوت بود. چون وجود نازنین آریا شیرینی این روز رو برامون صد برابر کرده بود. و به این مناسبت خانوادگی یعنی سه نفره شام رفتیم بیرون . خدا رو شکر میکنم برای همه نعماتش بخصوص این هدیه بهشتی که بهمون داده.  5 مهر 93 ...
9 مهر 1393

پسرم دندون دار شد ای جووونم

 یه روز صبح وقتی مامان جون آریا داشت بهش صبحونه میداد. یهو مامان آریا رو صدا زد و گفت مژده بده که پسر خوشگلت دندون درآورده. با هم نگاه کردیم در حد یه سر سوزن یه نقطه سفید رو لثه خوشگل و کوچولوش دیده میشد. که چشمهای تیز مامان جونش کشفش کرده بود. و این اتفاق در روز چهار شنبه دوم مهر 93 وقتی پسر ما 8 ماه و سه روزش بود افتاد.   و باز هم مامان جون گلش زحمت کشیدن  آش دندون براش پخت.                      عکس مربوط به 7مهر93 است  و به همین مناسبت هم مامان بزرگ گلش این کادو رو براش گرفت. ...
8 مهر 1393

آریا داره تلاش میکنه چهار دست و پا بره

عشق مامان و بابا چند روزه خیلی داره سعی میکنه چهاردست و پا بره. اما هنوز موفق نشده بیش از یک قدم جلو بره. فعلا تو مرحله آزمون و خطاست قربونش برم   این عکسها هم مربوط به 31 شهریور و 1 مهر هست.      در اینجا هم آریا جونمو گذاشتم تو سبد که خیلی هم کیف کرد.اصلا دوست نداشت بیرون بیاد.   سوم مهر 92 ...
8 مهر 1393